زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه
 

قاعده اکراه





در متون فقه اسلامی ، نقش اکراه در رفع مسئولیت کیفری به عنوان قاعده‌ای مسلم محسوب است و تحت عنوان «رفع ما استکرهوا علیه» بیان شده است. البته اکراه در مباحث مدنی دارای احکام و آثار بسیاری است که ما اینک در مقام بیان آن نیستیم. نظر به اهمیت این قاعده و بویژه کارآیی آن، مفاهیم، مستندات، قلمرو و کار برد آن در مباحث زیر مورد بررسی قرار می‌گیرد.


۱ - تعریف اکراه



اکراه از ماده‌ی کره (به فتح و ضم اوّل و سکون ثانی) است؛
[۲] ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۸۰، ذیل ماده کره.
هر چند اهل لغت تصریح کرده‌اند که کره (به فتح) مفهومی غیر از کره (به ضم) در بر دارد. در لسان العرب به نقل از فرّاء ، از لغویین و نحویین بزرگ، گفته شده است:
الکره بالضم ما اکرهت نفسک علیه و بالفتح ما اکرهک غیرک علیه. تقول:جئتک کرها و ادخلتنی کرها؛
[۴] ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۸۰، ذیل ماده کره.
کره (با ضمه)؛ آنچه نفس تو از آن کراهت دارد. کره (با فتحه)؛ آنچه که دیگری تو را بر آن وادار می‌کند.
در تاج العروس از راغب اصفهانی نقل شده است:
الکره بالفتح المشقة التی تناول الانسان من خارج ممّا یحمل علیه بالاکراه و بالضّم ما یناله الانسان من ذاته؛ کره (با فتحه) مشقتی است که از خارج به انسان می‌رسد و بر او با اکراه تحمیل می‌شود و کره (با ضمه) کراهتی است که از درون انسان را آزار می‌دهد.

۲ - واژه اکراه در قرآن



کاربرد واژه اکراه در آیات قرآن کریم نیز مؤیدی بر تفکیک مورد نظر اهل لغت است؛ چرا که در قرآن مجید این کلمه، هم به فتح و هم به ضمّ وارد شده و هر کدام همان معنای مورد نظر لغویین را در بر دارند. در سوره‌ی آل عمران آمده است:
أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّٰهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ ؛ آیا جز دین خدا می‌جویند و حال آنکه هر که و هر چه در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه او را گردن نهاده‌اند و همه به سوی او بازگردانده می‌شوند.
ابن کثیر در تفسیر این آیه نوشته است:المؤمن مستسلم بقلبه اللّه طوعا و الکافر مستسلم للّه کرها فإنّه تحت السیطرة و التسخیر و القهر و السلطان العظیم الذی لا یخالف و لا یمانع.
[۷] صابونی، صفوة التفاسیر، ج ۱، ص ۲۱۴.

در سوره‌ی بقره می‌خوانیم:«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتٰالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ» .
بنا بر آنچه برخی مفسّرین قرآن نوشته‌اند، در این آیه مصدر «کره» به جهت مبالغه ، جایگزین اسم مفعول «مکروه» شده است.
[۹] صابونی، صفوة التفاسیر، ج ۱، ص ۱۳۷- ۱۳۹.

اما خود لفظ اکراه که از باب افعال و از مصادر متعدی است به معنای واداشتن شخصی به انجام کاری است که برای وی ناخوشایند باشد. البته این اجبار و واداشتن باید مقرون به قهر و جبر باشد. اکثر اهل لغت در این خصوص می‌نویسند:«و اکره فلانا علی امر ای حمله علیه‌ قهرا؛
[۱۱] ابن منظور، لسان العرب.
فلانی را بر امری اکراه کردند؛ یعنی او را به نحو قهر و اجبار بر آن کار وادار نمودند.»‌

۳ - اکراه در اصطلاح فقها



اکراه از آن دسته کلماتی است که معنای لغوی آن با مفهوم اصطلاحی‌اش چندان تفاوتی ندارد. صرف نظر از قیود، شرایط و اوصافی که فقها برای اکراه و تحقق آن بر شمرده‌اند، معنای اصطلاحی این کلمه نزد فقها همان معنا و مفهوم مورد نظر اهل لغت است؛ یعنی، اکراه عبارت است از واداشتن دیگری به کاری که بدان مایل نیست؛ در صورتی که همراه با تهدید باشد.
[۱۵] شیخ انصاری، مکاسب، ص ۱۱۹.


۳.۱ - اکراه از نگاه ابن حزم اندلسی


ابن حزم اندلسی که مذهب ظاهری دارد در تعریف اکراه می‌نویسد:«الاکراه هو کل ما سمّی فی اللغة اکراها و عرف بالحسّ انّه اکراه.» فقها و اصولیین دیگر مذاهب اهل سنت تعاریف عدیده‌ای از اکراه ارائه نموده‌اند. از جمله‌ی این تعاریف می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

۳.۲ - دیدگاه شافعی درباره اکراه


شافعی در کتاب الامّ می‌نویسد:
الاکراه أن یصیر الرّجل فی ید من لا یقدر علی الامتناع منه، من سلطان أو لصّ أو متغلّب... و یکون المکره یخاف خوفا علیه دلالة انّه ان امتنع من قول ما امر به یبلغ به الضرب المؤلم أو اکثر منه أو اتلف نفسه.
[۱۷] محمّد بن ادریس الشافعی، کتاب الامّ، ج ۳،ص ۲۳۶.
اکراه آن است که شخصی اسیر دست کسی شود که قادر بر مخالفت با او نباشد؛ خواه سلطان ، سارق یا هر غلبه کننده‌ای باشد و شخص مکره هراس داشته باشد که اگر مخالفت ورزد، مورد ضرب شدید یا بالاتر از آن قرار گرفته یا کشته می‌شود.

۳.۳ - نظر شمس الدین سرخسی در مورد اکراه


شمس الدین سرخسی، از پیشوایان فقه و اصول حنفی ، در کتاب المبسوط در مقام تعریف اکراه می‌نویسد:الاکراه اسم لفعل یفعله المرء بغیره فینتفی به رضاه أو یفسد به اختیاره من غیر ان تنعدم به الاهلیة فی حقّ المکره أو یسقط عنه الخطاب؛
[۱۸] سرخسی، المبسوط، ج ۲۴، ص ۳۸.
اکراه نام کاری است که شخص نسبت به غیر خود روا می‌دارد تا رضایت او را منتفی ساخته یا اختیارش را سلب کند؛ بدون اینکه اهلیت کار و یا خطاب را از او بگیرد.

۳.۴ - دیدگاه عبد القادر عوده


استاد عبد القادر عوده در اثر معروف خود، التشریع الجنایی الاسلامی ، پاره‌ای دیگر از این تعاریف را گرد آورده است. از جمله اینکه اکراه فعلی است که به کسی تحمیل شود؛ به نحوی که سبب زوال رضا و فساد اختیار وی شود یا اینکه اکراه فعلی است که کسی با انجام آن در دیگری حالتی پدید آورد که خود به خود او را به سوی انجام عمل مورد نظر سوق دهد و یا اکراه به منظور انجام عملی خاص، تهدید به تحمیل امری ناخوشایند است؛ به گونه‌ای که رضای شخص تهدید شده از بین رفته باشد. نویسنده‌ی مزبور، در تعریفی دیگر که تعدادی از شرایط تحقق اکراه را نیز در بر دارد چنین می‌نویسد:
اکراه تهدید شخصی است از سوی دیگری به تحمیل شکنجه و آزار جسمی یا روحی؛ به گونه‌ای که یک شخص عاقل برای دفع آن شکنجه و آزار از خود، اقدام به انجام عمل مورد نظر تهدیدکننده بنماید؛ مشروط بر اینکه شخص اکراه شده ظنّ غالب داشته باشد که در صورت امتناع و مقاومت ، در معرض شکنجه و آزاری که بدان تهدید شده قرار خواهد گرفت.
[۱۹] عوده، التشریع الجنایی الاسلامی، ج ۱، ص ۵۶۳.


۳.۵ - دیدگاه شیخ محمد خضری بک


سرانجام، شیخ محمد خضری بک ، اصولی و مورّخ معاصر ، می‌نویسد:«الاکراه حمل الانسان غیره علی ما لا یرضاه قولا أو فعلا بحیث لو خلّی و نفسه لما باشره.»‌ وی در تعریف رضا و اختیار نیز می‌نویسد:«اختیار ترجیح انجام عملی است بر ترک آن یا بالعکس و رضا شوق و کشش درونی است بر انجام یک عمل.»
[۲۰] الخضری بک، اصول الفقه، ص ۱۰۶.
ماده‌ی ۹۴۸ از مجلة الاحکام العدلیة که به تعریف اکراه اختصاص یافته، خلاصه‌ای از این تعاریف را که مشتمل بر عناصر و ارکان اکراه و پاره‌ای از شرایط تحقق آن می‌باشد در خود جای داده است:«الاکراه هو اجبار أحد بالاخافة علی أن یعمل عملا بغیر حقّ و بدون رضاه.»‌ همان گونه که اشاره شد از آنجا که معنای اصطلاحی اکراه از معنای لغوی آن چندان فاصله نگرفته است و از سوی دیگر چون فقها و اصولیین در خصوص تعریف اکراه اختلاف نظر در خور توجیهی ندارند، تعاریف آنان صرف نظر از ادخال و اخراج پاره‌ای قیود تقریبا یکی است.

۴ - مقایسه اضطرار، اکراه و اجبار



میان اجبار از یکسو و اکراه و اضطرار از سوی دیگر تفاوت روشنی وجود دارد. در اجبار اراده به کلی از شخص مجبور سلب می‌شود؛ در حالی که در اکراه و اضطرار عنصر اراده وجود دارد. میان مکره و مضطر شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد.

۴.۱ - تشابه اضطرار،اکراه و اجبار


تشابه میان آن دو را در چند چیز باید جستجو کرد:
اولا، هر دو در معرض تهدید هستند و در صورت عدم اقدام، تهدیدی که علیه آنها به عمل آمده است فعلیت یافته و موجب زیان یا تلف نفس آنان می‌شود.
ثانیا، راه رهایی از خطر موجود یا تهدید به عمل آمده در هر دو مورد، اقدام به انجام عملی است که در شرایط عادی نامشروع و نارواست.
ثالثا، اینکه اکراه و اضطرار، هر دو، شخص را به موضع ناچاری و اضطرار می‌اندازند؛ به گونه‌ای که راهی جز تن دادن به خطر یا تهدید و یا اقدام به ارتکاب فعل مجرمانه برای وی باقی نمی‌گذارند.
رابعا، اکراه و اضطرار، هر دو، از عناوین ثانویه بوده، سبب تغییر حکم شرعی عمل ارتکابی شده و در نتیجه، مانع توجه مسئولیت کیفری می‌شوند.
خامسا، هر دو موجب فقدان رضا و طیب خاطر هستند.

۴.۲ - تفاوت اضطرار،اکراه و اجبار


تفاوت میان آن دو را نیز در چند چیز باید جستجو کرد:

۴.۲.۱ - تفاوت اول


نخست، در موقعیت مضطرّ و مکره و منشأ خطری که آن دو را تهدید می‌کند.

۴.۲.۲ - تفاوت دوم


دوّم، اضطرار موجب فساد اختیار و اراده‌ی مضطر نمی‌شود؛ اما اراده و اختیار مکره محدود است. آنچه موجب بروز حالت اکراه در مکره می‌شود با آنچه سبب وقوع مضطرّ در اضطرار می‌شود متفاوت است؛ در اضطرار، مضطرّ خود را در شرایط و موقعیّتی می‌بیند که خروج از آن مستلزم ارتکاب فعلی حرام است. شرایط و موقعیت تهدیدآمیز‌ اغلب به طور طبیعی ایجاد شده و انسان در بروز آن دخالت ندارد؛ مانند موردی که شخص دچار گرسنگی یا تشنگی شدید شده و هیچ غذا یا آب مباحی جهت سدّ جوع یا رفع عطش در اختیار نداشته باشد. در این صورت، برای رهایی خود از خطر هلاکت ، ناچار دست به سرقت زده یا اقدام به نوشیدنی یا خوردنی حرام می‌کند. ( گاهی ممکن است مقدمات اضطرار نیز به وسیله یک فردانسانی ایجاد شده باشد؛ مثل آنکه فردی از دیگری با تهدید، مبلغ گزافی پول مطالبه کرده باشد و برای تهدیدکننده مهم نباشد که از چه راهی تحصیل شود؛ ولی تهدید شده برای تأمین مبلغ مزبور راهی جز سرقت ندارد. این مورد، از مصادیق اضطرار است و عمل سرقت در صورت وقوع، از روی اضطرار صورت گرفته، نه از روی اکراه؛ چرا که تهدیدکننده به هیچ وجه برای وی عمل سرقت را تعیین نکرده است. )
در اکراه، منشأ تهدید و خطر همیشه یک فرد انسانی است که عاملی خارجی محسوب می‌شود؛ یعنی فردی با به کارگیری قدرت و توانایی خود یا با سوء استفاده از موقعیّت خویش، دیگری را وسیله‌ی ارتکاب عمل محرّم قرار داده، او را وادار به ارتکاب عمل مزبور می‌نماید. مکره برای رهایی خود از خطری که از سوی اکراه‌کننده متوجه او شده و به منظور ممانعت از عملی شدن تهدیدات وی ناچار به ارتکاب عملی می‌شود که در شرایط عادی انجام نمی‌داد. به تعبیر شیخ محمّد خضری بک «لو خلّی و نفسه لما باشره.» به طور خلاصه اکراه، فعل اکراه‌کننده است و اضطرار صفت مضطرّ.

۴.۲.۳ - تفاوت سوم


سوم، تفاوت در انگیزه و داعی است. در اکراه، داعی یا انگیزه، رفع ضرری است که مکره با آن مستقیما مواجه است، در حالی که در اضطرار رفع ضرورتی است که مضطرّ در آن واقع شده است؛ خواه منشأ درونی باشد یا بیرونی.

۵ - پانویس


 
۱. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۳، ص ۵۳۴، ذیل ماده کره.    
۲. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۸۰، ذیل ماده کره.
۳. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۳، ص ۵۳۴، ذیل ماده کره.    
۴. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۸۰، ذیل ماده کره.
۵. زبیدی، تاج العروس، ذیل ماده کره.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۷. صابونی، صفوة التفاسیر، ج ۱، ص ۲۱۴.
۸. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۹. صابونی، صفوة التفاسیر، ج ۱، ص ۱۳۷- ۱۳۹.
۱۰. صابونی، صفوة التفاسیر، ج ۱، ص۱۲۴    
۱۱. ابن منظور، لسان العرب.
۱۲. احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة.    
۱۳. ابراهیم انیس، المعجم الوسیط، ج۲، ص۷۸۵.    
۱۴. الطّریحی، مجمع البحرین،(ذیل ماده کره).    
۱۵. شیخ انصاری، مکاسب، ص ۱۱۹.
۱۶. ابن حزم اندلسی، المحلی بالآثار، ج ۸، ص ۳۳۰.    
۱۷. محمّد بن ادریس الشافعی، کتاب الامّ، ج ۳،ص ۲۳۶.
۱۸. سرخسی، المبسوط، ج ۲۴، ص ۳۸.
۱۹. عوده، التشریع الجنایی الاسلامی، ج ۱، ص ۵۶۳.
۲۰. الخضری بک، اصول الفقه، ص ۱۰۶.


۶ - منبع



قواعد فقه، ج۴، ص۹۱، برگرفته از مقاله«قاعده اکراه».    



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.